"واسه ی منی که حبس ابدم
توی زندون بدون پنجره
غیر میله ها و دیوار سیاه
نبوده دور و برم یه منظره
تو بودی که گفتی می گیری برام
حکم آزادی از این اسارتو
گفتی نزدیکه رهاییمو فقط ،
همه چیز و بسپرم به دست تو
اما برگشتی و جای تبرئه
توی دستات حکم اعدام منه
اون همه دم زدی از رفاقتو
رو سفید کردی تو هر چی دشمنه
حالا جلاد منی و می بری
منو پای چوبه ی بلند دار
واسه ی بریدن این نفسا
نداری یه لحظه آروم و قرار
آدما حلقه زدن دور و برم
غرق لذت از تماشای جنون
تا ببینن چه جوری جون می کنه
یه نفر بین زمین و آسمون
دیگه هیچ فرقی نداره بودنم
زیر پامو دوست داری بزن ، نزن
دیگه واژه های مرگ و زندگی
هیچ کدوم فرقی ندارن واسه من
گفتی حرف آخرت رو هم بزن
تو رو آروم نذاره حتی یه دم
یاد من موقع آخرین نفس"
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.