مجموعه اشعار چَمَر

مجموعه اشعار بانو آرزو بیرانوند

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فانوس» ثبت شده است

فانوس شاعر آرزوبیرانوند

می خوام فانوسو بردارم

اگه این شهر تاریکه

باید پیدات کنم امشب

با تو روزام نزدیکه"

تو تو آغوش من بودی

چی شد گم کردمت حالا

منی که یک شبم هرگز

نگفتم"من" به جای "ما"

"دارم رد میشم از اینجا

میون آجرایی که

برام دیوار می سازن

شبیه آدمایی که

به چشم غنچه بدبینن

خسا رو خواب می بینن

کسایی که میون خاک

برات آوار می چینن"

بیا فانوستو بردار

می خوام شب هم زیبا شه

داره بوی چشات می یاد

گمونم عشق این باشه

می خوام فانوسو بردارم

اگه این شهر تاریکه

باید پیدات کنم امشب

با تو روزام نزدیکه

۱۰ مرداد ۸۵ ، ۱۴:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرزو بیرانوند

فانوس

"واسه ی منی که حبس ابدم

  توی زندون بدون پنجره

 

 

 

غیر میله ها و دیوار سیاه

  نبوده دور و برم یه منظره

 

 

 

تو بودی که گفتی می گیری برام  

حکم آزادی از این اسارتو

 

 

 

گفتی نزدیکه رهاییمو فقط ،

 همه چیز و بسپرم به دست تو

 

 

 

اما برگشتی و جای تبرئه 

توی دستات حکم اعدام منه

 

 

 

اون همه دم زدی از رفاقتو 

 رو سفید کردی تو هر چی دشمنه

 

 

 

حالا جلاد منی و می بری 

منو پای چوبه ی بلند دار

 

 

 

واسه ی بریدن این نفسا 

نداری یه لحظه آروم و قرار

 

 

 

آدما حلقه زدن دور و برم

  غرق لذت از تماشای جنون

 

 

 

تا ببینن چه جوری جون می کنه 

یه نفر بین زمین و آسمون

 

 

 

دیگه هیچ فرقی نداره بودنم  

زیر پامو دوست داری بزن ، نزن

 

 

 

دیگه واژه های مرگ و زندگی

  هیچ کدوم فرقی ندارن واسه من

 

 

 

گفتی حرف آخرت رو هم بزن  

من فقط یه [آرزو]دارم و بس

 

 

 

تو رو آروم نذاره حتی یه دم

  یاد من موقع آخرین نفس"

 

۲۵ آبان ۸۴ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
آرزو بیرانوند